خرد نه فلسفه است و نه اخلاق. ما اين را مي دانيم ، اما پاسخ دقيق اين سوال را نمي دانيم كه حقيقت دانش به دليل استفاده از آن در معاني مختلف چيست. وقتي از ميراث قانوني امامان يا اولياي الهي صحبت مي كنيم ، معناي دانش چيست؟ وقتي فرادسي را حكيم مي دانيم ، …
امام حسن مجتبي(ع) و حكمت https://majalehirani.ir/2021/امام-حسن-مجتبيع-و-حكمت/ مجله ايراني Wed, 28 Apr 2021 15:59:19 0000 عمومي https://majalehirani.ir/2021/امام-حسن-مجتبيع-و-حكمت/ خرد نه فلسفه است و نه اخلاق. ما اين را مي دانيم ، اما پاسخ دقيق اين سوال را نمي دانيم كه حقيقت دانش به دليل استفاده از آن در معاني مختلف چيست. وقتي از ميراث قانوني امامان يا اولياي الهي صحبت مي كنيم ، معناي دانش چيست؟ وقتي فرادسي را حكيم مي دانيم ، …
خرد نه فلسفه است و نه اخلاق. ما اين را مي دانيم ، اما پاسخ دقيق اين سوال را نمي دانيم كه حقيقت دانش به دليل استفاده از آن در معاني مختلف چيست. وقتي از ميراث قانوني امامان يا اولياي الهي صحبت مي كنيم ، معناي دانش چيست؟ وقتي فرادسي را حكيم مي دانيم ، به چه جنبه اي از شعر او اشاره مي كنيم.
شايد رايج ترين پاسخ اين باشد كه كلمات به معناي هوشمندانه است كه از يك طرف نشانگر عمق بينش ديني آن بزرگواران است و از سوي ديگر با استفاده از چنين وسيله اي بخشي از اخلاق و انساني را تأمين مي كند. آگاهي جامعه. هدف در اينجا تقسيم دانش به نظري و عملي نيست ، بلكه تجارب ذهني و عملي انسان است كه به كمال و ارزشهاي ذاتي پايبند هستند و به صورت كلمات هوشمندانه بيان مي شوند. اين گفته اي است كه اگر شخصي چهل روز خود را براي خدا پاك كند ، خداوند دانش را از قلب او بر زبان او مي ريزد.
به عبارت ديگر ، علاوه بر بيان آموزه ها و مباني عقلي ، و نيز شرع و فقه ، بخشي در قالب اخلاق وجود دارد ، بخشي از آن تعاليم الهي در قرآن و حديث است و بخشي از آن روح است. از طبيعت انسان و حكومت انساني. خرد نه فلسفه است و نه مكاشفه مستقيم الهي ، دانش دانش از صورت ناب خداوند ناشي مي شود. اين دقيقاً همان معني است كه گفته مي شود Logman باهوش است. خرد نتيجه معرفت شناختي توحيد ، قانون و اخلاق است كه خداوند به آن اعتماد دارد. درك اخلاقي از آموزه هاي توحيد ، كه خير بسياري خوانده شده است – كوثر :: شناخت خدا در قرآن قبل از كتاب ، حتي قبل از انجيل خراب و انجيل قرار داده شده است: كتاب ويلم Valtavarah Valkameh Valanjile و جاهاي ديگر: كتاب Vaz Lamtech Valkheim Valanjile Valvatah. و در جاي ديگر: ُدعُ يىلََ سَبِيل مكان رَبِّكَ بِالَحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الححَسَنَة ، بنابراين ، همانطور كه كتاب ابزار هدايت است ، بنابراين دانش نيز ابزار هدايت است. در مورد لاگمن نيز گفته شده است: وَلَقَدت اتَي گفت نَا لَقَمَانَ الْحِكْمَةَ. در آيه آخر ، امام قديم معناي حكمت براي هشام بن حقام را معناي فهم و شعور مي داند. [كافي: 1 / 16].
يكي از جنبه هاي اطلاع رساني به اهل بيت صدور كلمات هوشمندانه است كه مخصوصاً در فرهنگ ادبيات عرب جايگاه ويژه اي دارد: از پيامبر خدا (ص) نقل شده است كه فرمود: و مكان ديگر: ما هستيم بردگان زهد در اين جهان ، تا زماني كه خداوند حكمت را در قلب و بصره در جهان ثابت كند. و از حضرت علي (ع) روايت شده است كه فرمود: و از رسول خدا تلاوت مي شود كه فرمود: رئيس دانش ، ترس از خداست. اوج دانش ترس از خداست. و او گفت: خوشا به حال خدا ، بهترين براي من ، جز اين است كه ما در برابر ابن آدم اقرار و گناه مي كنيم ، بيشتر آن بخشش است ، جز اينكه او را مي بخشيم ، نعمت خدا براي تو را فراهم مي كند. گناهان انسان بسيار بيشتر از آن است. بخشيده شود تا اينكه خودش را ببخشد.
اين ميراث ، ميراثي ارزشمند و قابل تأمل است ، عمدتاً از پيامبر و حضرت علي و بعد از آنها ، با ارائه خلاصه اي هوشمند و اخلاقي از ساير ائمه. البته بسياري از بزرگان نيز در تاريخ اسلام داراي هوش هستند و اين اساساً يك موهبت الهي است. در آثار ادبي اسلامي باستان ، مانند كتابهاي جاحظ ، ابن قتيبه ، ابن عبد البر و بسياري ديگر ، اين كلمات بصورت موضوعي و قرنها گنجانده مي شدند و باعث تغذيه فكري توده هايي مي شدند كه آنها را مي خواندند.
در اين ميان ، امام مجتبي (ع) در ارائه كلمات هوشمندانه در آثار ادبي كهن چهره خاصي دارد كه خلاصه آن را به طور مناسب و قطعي مي بينيم. زيرا هدف ما در واقع ترسيم خط فكري مشتركي در زندگي ائمه اطهار (ع) است و نه جستجوي كامل در همه موارد. به عنوان مثال ، اين ضرب المثل امام مجتبي است كه فرمود: الحلم ، وزير علوم يا امام مي گويد المصائب المفتي الاذر كليد جوايز است.
در جمله او اعلام هوش و اخلاق خود در برابر مجتبي سلام الله عليه است. در دست شما كساني بودند كه زيادي را جمع مي كنند ، ساختماني مي سازند و انتظار حق افراطي را دارند ، اجتماع آنها پاك مي شود ، و كار آنها استكبار است ، و خانه هاي آنها گور است ، پسر آدم! شما هنوز در حال نابودي زندگي خود هستيد زيرا از شكم مادر خود افتاده ايد ، بنابراين هنگامي كه دستان شما بين دستان شما است ، بين دستان خود بمانيد ، زيرا مiمن غذا و شادي را براي كافر فراهم مي كند. ملاقات مي كند ، و آنها استفاده كردند بعد از آن خطبه بخواند: و بهترين روزي قداست است.
اي پسر انسان! خود را از محرمات الهي دور نگه داريد ، شما يك پرستش خواهيد كرد. شما از آنچه خدا توزيع كرده است ، نيازمند خواهيد شد. با همسايگان خود خوب رفتار كنيد ، شما يك مسلمان خواهيد بود. با مردم طوري رفتار كنيد كه مي خواهيد با شما رفتار كنند ، انصاف خواهيد داشت. قبل از شما اقوامي بودند كه ثروت جمع مي كردند ، ساختمان مي ساختند ، آرزوهاي ديرينه داشتند ، اما آنچه آنها ارائه مي دادند بي فايده بود ، كار آنها خيانت مي كرد و بي اساس بود و محل اقامت گاه به گاه آنها به مقبره تبديل مي شد. اي پسر انسان! شما از روزي كه در مادرتان به دنيا آمده ايد سعي در نابودي زندگي خود داريد. براي آنچه در پيش داريد چمدان تهيه كنيد. “مiمن تولد و كالا مي برد ؛ كفيرها هزينه هاي خود را مي پردازند.” و او اين آيه را بعد از اين خطبه مي خواند تا توشه امام را بردارد ، كه بهترين چيز براي تقواست.
نمونه ديگر سخنان حكيمانه آن حضرت اين است:
اگر كسي را شنيديد كه با علائم مردم سر و كار دارد ، سعي كنيد شما را نشناسد ، و آنچه را تحمل نمي كنيد و در معرض احساس نيستيد و نمي توانيد آن را جبران كنيد ، در معرض ديد قرار دهيد و فقط به عنوان به اندازه سود خود ، و جايزه اي غير از ميزان آواز خود نخواهيد. از هر آنچه از اطاعت از خداوند متعال بدست آورده ايد شادمان نشويد و به غير از آنچه تصور مي كنيد با هيچ چيز ديگري سر و كار نداشته باشيد ، زيرا قيمت آنچه غير قابل تحمل است حماقت است و براي آن تلاش مي كند مشكل شناخته شده نيست و كيت كه افشا نمي كند و بدون سود جنگ و جنگ هزينه مي كند ، بدون آواز خواندن پوچ است و كسب موقعيت بدون لياقت بيماري را درمان مي كند.
وقتي مي بينيد كسي به اعتبار مردم بي احترامي مي كند ، سعي كنيد تا شما را بشناسد ، آنچه را كه نمي توانيد انجام دهيد بار خود را تحمل نكنيد و در معرض آنچه نداريد و آنچه را كه حساب نمي كنيد قرار نگيريد. كنترل ندارند بيا ، و جز آنچه از آن لذت مي بري ، هزينه نكن و راضي نباش ، مگر مقدار آنچه داري ، مفهوم ماده و آن كسي كه از خدا اطاعت مي كند ، و فقط در آنچه از آن حق داري. داني ، وارد نشو ، زيرا كار ما بي چون و چرا احمقانه است ، و تلاش براي آنچه غيرقابل دستيابي است ، و شمردن آنچه در دسترس نيست ، توهين است و صرف آنچه مفيد نيست ، خشم و عصبانيت است. همانطور كه انتظار يك برداشت اضافي نيز احمقانه و غير منطقي است. تا آنجا كه نشستن در موقعيتي كه شايسته آن نباشد ، صحنه نابودي و نابودي است.
از امام مجتبي نقل شده است كه فرمود: الماجه يل الحبه ، شوخي ترس انسان را از بين مي برد.
امام مجتبي عليه السلام فرمود: شخصي تو را بدنام كرد. حضرت فرمود: تو مرا آزار داده اي. اكنون از خودم و او عذرخواهي مي كنم.
و به عبارت ديگر حضرت مجتبي فرمود: در مجازات گناهان سريع نباشيد و آنها را بدون هشدار مرتكب شويد. در تلافي گناه عجله نكنيد و براي معذرت خواهي بين آنها وقت بگذاريد
علائم امام مجتبي (ع)
اكنون كه به اينجا رسيده ايم ، ذكر ويژگي هاي آن حضرت بي دليل نيست.
امام حسن (ع) در نيمه ماه مبارك رمضان در سال سوم هجري متولد شد ، در حالي كه شباهت زيادي به جد خود رسول خدا (ص) داشت. سالها با پدربزرگش ، رسول خدا (ص) و پدرش علي مرتضي (ع) زندگي كرد و پس از شهادت پدر بزرگوار ، رهبر شيعيان شد. ابروزين مي گويد: حسن ابن علي (ع) با پوشيدن لباس سياه و عمامه سياه براي ما خطبه اي ايراد كرد. رسول خدا (ص) به امام مجتبي و برادرش حسين علاقه زيادي داشت و بارها فرمود: خدايا من تو را دوست دارم ، دوستت دارم و دوستت دارم ، دوستت دارم هوم ، متنفرم ، متنفر باش . يك راز وجود دارد كه او سيد شباب را از اهل بهشت مي بيند ، بنابراين حسن بن علي را مي بيند. همه اينها نشان از دوستي عميق پيامبر خدا با نوه بزرگوارش دارد كه طبق تعابير ارائه شده مسلما چيزي فراتر از دوستي خانوادگي است.
امام مجتبي (ع) با توجه به بيانات در tapa و عبادت متمايز شد. از جمله اينكه در مورد سفر حج امام (ره) آمده است كه وي پياده سفر مي كند: “من كسي هستم كه با رب خود كه بيدار است ملاقات مي كنم و نمي خواهم به خانه بروم ، دهمين بار است كه در مدينه هستم. “سه علي رجلي تك هون” من شرمسارم كه وقتي به خانه او نرفتم خدا را ملاقات كردم. بنابراين او از مدينه بيست بار به سمت خانه خدا راه افتاد. در بيان ديگر آمده است كه امام بيست و پنج بار به حج رفت. ابن سا. من در اظهارات خود پانزده بار آن را ذكر كردم.
بخشش و بخشش در راه خدا از خصوصيات اخلاقي آن امام بزرگوار است كه به كرات در منابع ذكر شده است. وقتي اسماعيل بن ياسر براي گرفتن شام به همراه عبدالله بن انس براي شام در معاويه رفت و چيزي پيدا نكرد ، اسماعيل در شعري خطاب به دوست خود ابن انس گفت: آثار ما براي حسن رحلانا و لا زرنا حسين بن حي انس ، من به جان تو سوگند ، پسر انس ، ما نزد حسن (عليه السلام) نرفتيم و به ملاقات حسين (عليه السلام) نرفتيم. قصد او اين بود كه اگر به ملاقات اين دو برادر برويم ، آنگاه با دست پر باز خواهيم گشت. توصيف مي شود كه شخصي نزد امام حسن (ع) آمد و نياز خود را ابراز كرد. حضرت به او فرمود: حاجتت را بنويس و به من بده. امام وقتي نوشت و آورد ، امام دو برابر نياز او پرداخت كرد. در بيان ديگر گفته شده است كه حضرت در طول زندگي خود سه برابر مال خود و هر بار در راه خدا مي دهد. ابو هارون نامي مي گويد: در سفر حج به مدينه ، با پسر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) روبرو شديم. ما نزد بزرگوار رفتيم و از سفر خود براي او گفتيم. وقتي برگشتيم ، او چهارصد نفر را براي هر يك از ما فرستاد. وقتي نزد آن حضرت برگشتيم ، گفتيم كه وضع ما خوب است. حضرت فرمود: لاتردوا علي معروفي.
به امام حسن (ع) گفت: عظمت فيك بزن ، تو عظمت خاصي داري. حضرت فرمود: براي عزت ، خداوند متعال فرمود: و براي خدا و براي رسول او و براي مrsمنان. [منافقون: 8]اين عظمت نيست ، بلكه احترام است. خداوند فرموده است: سلام بر خدا ، رسولان و م believeمنان او.
در طول هشت يا نه سالي كه پس از صلح در مدينه بودند ، امام مرتباً با شيعيان كوفه كه براي حج به حجاز آمده بودند ملاقات مي كردند. امري طبيعي است كه آنها او را به عنوان امام خود پذيرفتند و از او در كارهاي مذهبي خود استفاده كردند. مردي از شاميان مي گويد: روزي در مدينه شخصي را ديدم كه چهره اي خنك و بسيار زيبا و لباسي دارد كه به زيبايي تزئين شده و روي اسب سوار شده است. من در مورد آن پرسيدم وي گفت: حسن بن علي بن ابي طالب. آتش تمام بدنم را از خشم پر كرد و من به علي بن ابي طالب گفتم كه پسرش چگونه به وجود آمده است. من نزد او رفتم و پرسيدم تو فرزند علي هستي؟ وقتي او آن را تأييد كرد ، دهان من غرق توهين شد. بعد از لعن و نفرين از من پرسيدند: آيا تو غريبه اي؟ من گفتم بله. گفت: با من بيا ، اگر مسكن نداري ، من به تو اقامت خواهم داد و اگر پول نداري ، به تو كمك مي كنم و اگر به آن احتياج داري ، تو را بي فايده مي كنم. من از او جدا شدم در حالي كه هيچ كس روي زمين مرا بيش از او دوست نداشت.
گفته هاي ديگر در مورد سخاوت و بخشش امام اين است: مردي نيازمند از امام حسن كمك گرفت … امام صد دينار به او داد. پس از آن ، نزد برادرش حسين آمد … او نود و نه دينار داد و نمي خواست با برادرش برابر باشد.
امام حسن كه با فقرا غذا مي خورد ، هنگامي كه به مدينه آمد حتي به ديدار معاويه نرفت. توصيف مي شود كه مجيه براي حج به حجاز آمد و به عنوان مثال وارد مدينه شد. اما امام مجتبي (ع) در مجلس او شركت نكرد. در حالي كه او رفته بود ، حسن را ديد. وي گفت: من پسر هند هستم ، تا آنجا كه مي تواني پول تو را به مردم مدينه مي دهم. حضرت فرمود: من نيز فرزند فاطمه هستم و آن را به تو برمي گردانم.